شیمی آلی:
اتم کربن وقتی آرایش میکنه، همسرش اون رو در آغوش میگیره و میگه چقدر آلی شدی عزیزم!
اعداد باینری:
در دنیا ۱۰ نوع انسان وجود دارد. آنهایی که با اعداد باینری آشنا هستند و آنهایی که اعداد باینری را نمیشناسند.
بازی قایم باشک چند مهندس سرشناس:
روزی انیشتین، نیوتن و پاسکال با هم تصمیم میگیرند که قایمباشک بازی کنند. انیشتین داوطلب شد که اول چشم بگذارد و شروع به شمردن کرد. پاسکال بلافاصله فرار کرد و یک مخفیگاه عالی پیدا کرد. او با اطمینان از اینکه نیوتن نمیتواند جای خوبی برای مخفی شدن بیابد، منتظر بود که شمردن انیشتین تمام شود تا برنده شود.
اما نیوتن درست پشت سر انیشتین با یک عدد گچ، یک مربع به ضلع یک متر رسم کرد و وسط آن مربع نشست و منتظر ماند تا انیشتین شمارش را تمام کند.
وقتی انیشتین چشمانش را باز کرد، بلافاصله نیوتن را دید و با دلسردی تمام گفت که “تو را پیدا کردم نیوتن. تو باختی.” اما نیوتن پاسخ داد: “اینطور نیست. تو الان داری به نیوتن بر مترمربع نگاه میکنی. پس پاسکال میبازد”.
این مهندسین با حیا:
تفاوت بین یک مهندس درونگرا با یک مهندس برونگرا چیست؟
یک مهندس درونگرا وقتی با شما صحبت میکند به کفشهای خود نگاه میکند، اما یک مهندس برونگرا وقتی با شما صحبت میکند به کفشهای شما نگاه میکند.
Mixing Chambers:
دو عدد محفظه مخلوطکن در حال کار با هم در کارخانهای بودند. یکی از آنها به دیگری میگوید: تو چطور اینقدر خوب داری مخلوط میکنی؟ دومی رو به اولی می کنه و در حالی که همین طور به شدت در حال مخلوط کردن هست، با صدایی لرزان میگه: “نمی دووونننممم. من حسابی قاطی کردمممم!”
اندازهگیری حجم توپ:
به یک ریاضیدان، یک فیزیک دان و یک مهندس، توپهای لاستیکی از یک برند معروف را دادند و گفتند که حجم آن را پیدا کنید:
ریاضیدان، با یک متر نواری، محیط را یادداشت و بعد آنرا به دوبرابر عدد پی تقسیم می کند تا شعاع توپ را بدست آورد. سپس شعاع را به توان ۳ رسانده و ضربدر چهارسوم برابر عدد پی میکند و حجم توپ را بهدست میآورد.
فیزیک دان، یک سطل آب میاورد و یک گالن آب در سطل میریزد و با اندازی گیری حجم آب جابهجا شده، به چند روش جذاب حجم را محاسبه میکند.
مهندس، شماره سریال توپ را برداشته و آن را سرچ میکند!
اجرت کار مهندس:
یک مهندس بسیار کهنهکار بعد از ۳۰ سال خدمت در شرکت خود با خوشحالی بازنشسته میشود. چندسال بعد بر روی یکی از دستگاههای چند میلیون دلاری این شرکت مشکلی پیش میآید که هیچ کس نمیتواند حل کند و ناچارا سراغ همان مهندس کارکشته میروند. مهندس با اکراه پذیرفته و بعد از یک روز بررسی، با یک گچ کوچک، یک ضربدر در یک نقطه دستگاه رسم کرد و گفت مشکل اینجاست.
آنها قطعه مذکور را تعویض کردند و دستگاه شروع بهکار نمود. مهندس یک قبض ۵۰،۰۰۰ دلاری برای اجرت خود به شرکت داد. آنها از وی خواستند که ریز هزینهها را به ایشان بدهد که چطور به این عدد رسیده است.
مهندس پاسخ داد: یک گچ برای علامتزدن، به قیمت ۱ دلار و دانستن اینکه کجا باید با آن علامت زد ۴۹،۹۹۹ دلار.
شرکت با دیدن این توضیح، بلافاصله کل مبلغ را پرداخت نمود و مهندس هم دوباره به گذران ایام خوش بازنشستگی خود بازگشت.